قتل ارمیا نیز در زمره عصیانهای بنیاسرائیل نام برده و حمله بختنصر را در پی آن شمردهاند که با گزارشهای عهد عتیق «8» و دیگر روایات اسلامی سازگار نیست. «9» برخی نیز حمله بختنصر را در پی قتل زکریا دانستهاند که طبق گزارش عهد عتیق متأخر از بختنصر میزیسته و اشارهای به قتل وی (1). التفسیر الکبیر، ج 7، ص 299؛ المیزان، ج 13، ص 38
(2). تفسیر مجاهد، ج 1، ص 357- 358؛ المعارف، ص 47؛ بحارالانوار، ج 14، ص 364- 365
(3). مجمع البیان، ج 6، ص 617؛ زادالمسیر، ج 5، ص 9؛ بحارالانوار، ج 14، ص 355
(4). آثار الباقیه، ص 466؛ روح المعانی، مج 9، ج 15، ص 30؛ قاموس کتاب مقدس، ص 965
(5). Judaica، Vol. 21. P. 419، 519؛ آثارالباقیه، ص 466
(6). Judaica، vol. 21. p. 719. Britanica: Vespasian؛ تفسیر قمی، ج 1، ص 114- 115؛ تاریخ طبری، ج 1، ص 319- 320
(7). قاموس کتاب مقدس، اشعیا، ص 71
(8). کتاب مقدس، ارمیا، 39: 11-/ 13
(9). جامعالبیان، مج 3، ج 3، ص 48؛ البدایة والنهایه، ج 2، ص 31
نیز نشده است. «1» در عین حال نظر بیرونی و ابن خلدون در تطبیق حمله دوم برتیتوس رومی در میان مفسران معاصر از اقبال بیشتری برخوردار گشته «2» که از تأیید گزارشهای تاریخی و حکایات اسفار عهد عتیق تهی نبوده است و به رغم برخی تأملات درباره وحدت فاعل هر دو حمله با گزارش قرآن نیز چندان ناسازگار نمینماید. تقارن دو حمله بزرگ مورد نظر قرآن با دو بار ویرانی کامل اورشلیم در تاریخ یهود (بار اول در 538 ق. م.
به دست بختنصر و بار دوم در 70 م. به دست تیتوس رومی «3» ) نیز این قول را تقویت میکند. وجود اشارههایی در کتاب مقدس همچون رؤیای دانیال مبنی بر ویرانی اورشلیم بر اثر جنگ پس از ظهور مسیح «4» ، هشدارهای ملاکی (آخرین پیامبر نگارنده اسفار عهد عتیق در حدود 416 ق. م. «5» ) مبنی بر آمدن خداوند و انتقام از بدکاران و ستمکاران «6» و همچنین پیشگوییهای عیسی از ویرانی دوباره بیتالمقدس «7» نیز میتواند مؤیدی دیگر بر وقوع حمله دوم به دست تیتوس باشد. البته حمله انطیاکوس سلوکی نیز پس از دوره پیامبری ملاکی رخ داده که ویران نشدن اورشلیم در این حمله احتمال تطبیق آن را بر آیات سوره اسراء تضعیف میکند. گروهی دیگر از معاصران نیز دو رویداد مورد نظر قرآن را بر دو دوره تاریخی- پیش از میلاد در جریان حملات بختنصر و سارگن و پس از میلاد در جریان حملات رومیان- و نه بر دو حمله خاص تطبیق کردهاند. «8»
به هر روی برخی تعابیر در آیات سوره اسراء، تطبیق مهاجمان را بر امثال بختنصر و تیتوس دشوار میسازد؛ تعبیر «بَعَثنا عَلَیکُم عِبادًا لَنا» (اسراء/ 17، 5) که از نوعی ظهور در ایمان و دینداری مهاجمان تهی نیست، برخی مفسران را به این اظهار نظر واداشته که در صورت نبود قرینهای قطعی، گریزی از حکم به ایمان ایشان نیست «9» ، با این حال تلاشی (1). البدء والتاریخ، ج 3، ص 118؛ قاموس کتاب مقدس، ص 443- 444
(2). التحریر والتنویر، ج 13، ص 29، 38؛ المیزان، ج 13، ص 45
(3). مقارنة الادیان، ج 1، ص 93- 95
(4). کتاب مقدس، دانیال، 9: 25- 27
(5). قاموس کتاب مقدس، ص 830- 831
(6). کتاب مقدس، ملاکی، 3: 1- 6
(7). همان، مرقس، 13: 1- 7
(8). التحریر و التنویر، ج 13، ص 29؛ مقارنة الادیان، ج 1، ص 91، 94- 95
(9). نمونه، ج 12، ص 31- 32
از سوی این دسته مفسران برای یافتن فردی مؤمن که به بیتالمقدس هجوم برده باشد، صورت نگرفته است. «1» البته واژه «بعث» که ظهور در مأموریت یافتن آنان در حمله به بیتالمقدس دارد، «2» در مورد امور صرفاً تکوینی نیز به کار رفته «3» و در نتیجه ظهور چندان روشنی در خداپرستی و ایمان ایشان ندارد. احتمالًا تلاش برخی مفسران برای تفسیر «بَعَثنا» به تمکین و رفع موانع «4» در برابر معنای مشهور ایجاد انگیزه و مأموریت دادن «5» از همین روی بوده است؛ اما ترکیب «عِباداً لَنا» با توجه به تعابیر مشابه آن در قرآن همچون «عَبدَنا» و «عِبادَنا» که در غیر از موارد مثبت به کار نرفتهاند، ظهور نسبتاً روشنی در ایمان مهاجمان دارد «6» ، با این حال در ادامه آیات از ورود مهاجمان به مسجدالاقصی یاد شده که در کنار برخی روایات تفسیری «7» به هتک حرمت آن مکان مقدس اشاره دارد. «8» در این صورت میتوان قرینهای بر رفع ظهور «عِباداً لَنا» یافت، گذشته از این، تعبیر «ثُمَّ رَدَدنا لَکُم الکَرَّةَ عَلَیهِم» (اسراء/ 17، 6) نیز که به تسلط یافتن بنیاسرائیل اشاره دارد، یافتن مصداقی برای مهاجمان را بیش از پیش دشوار میسازد، زیرا هرچند صدقیا بر بختنصر شورید؛ ولی بر وی سلطه نیافت. البته احتمال تسلط یافتن گروهی دیگر (هخامنشیان) بر بابلیان و سود جستن بنیاسرائیل از آن با توجه به ترکیب «لَکُم الکَرَّةَ» نیز منتفی نیست. «9» بر اثر همین ابهامها، گروهی دیگر از مفسران معاصر با تأکید بر ظهور (1). تاریخ تمدن، ج 1، ص 284
(2). الفرقان، ج 15، ص 40؛ الصحیح من سیره، ج 3، ص 39
(3). التحریر والتنویر، ج 13، ص 30؛ المیزان، ج 13، ص 39
(4). مجمعالبیان، ج 6، ص 615؛ روض الجنان، ج 12، ص 162
(5). التفسیرالکبیر، ج 20، ص 155- 157
(6). الصحیح من سیره، ج 3، ص 38- 39؛ المیزان، ج 13، ص 39- 40؛ من وحی القرآن، ج 14، ص 34
(7). علل الشرایع، ج 2، ص 319
(8). فی ظلالالقرآن، ج 4، ص 2214؛ المیزان، ج 13، ص 42
(9). المیزان، ج 13، ص 45
آیات در ایمان و وحدت مهاجمان و همچنین تکیه بر تعبیر «لَتَعلُنَّ فِیالأَرضِ» که اشاره به استکبار و عصیانی جهانی دارد و عدم سابقه عصیانی جهان شمول از ایشان وقوع هر دو رویداد را در زمان گذشته به طور کلی انکار کرده و از دو بار افساد ایشان و سرکوبی آنان در آینده به دست مسلمانان خبر دادهاند. «1» البته تعبیر «علو فی الأرض» در برخی آیات دیگر (قصص/ 28، 4) در طغیانهای محلی نیز به کار رفته است. «2»
به جز آیات نخستین سوره اسراء، موارد دیگری نیز در قرآن اشاره به سرکوبی یهودیان و ویرانی بیت المقدس دارد.
آیه 114 بقره/ 2 از دیگر آیاتی است که از سوی برخی مفسران در مورد ویرانسازی مسجدالاقصی در حمله بختنصر تفسیر شده است. «3» خداوند در این آیه از خراب کنندگان مساجد الهی به عنوان ستمکارترین مردم یاد میکند: «و مَن اظلَمُ مِمَّن مَنَعَ مَسجِدَ اللَّهِ ان یُذکَرَ فیهَا اسمُهُ وسَعی فی خَرابِها اولکَ ما کانَ لَهُم ان یَدخُلوها الّا خافینَ … » .
سیاق آیات بیشتر با تطبیق آیه مورد نظر بر مسجدالحرام و یهودیان مدینه در جریان تغییر قبله «4» یا مشرکان مکه به سبب منع پیامبر از عبادت در کعبه «5» یا منع از برگزاری حج در جریان صلح حدیبیه «6» سازگار است. البته برخی مفسران بدون توجه به شأن نزولی خاص، تعبیر «مساجد» در آیه را عام شمرده «7» و گروهی نیز به استناد روایتی از امیرمؤمنان، امام علی علیه السلام «مساجد» را بر همه سطح کره زمین تطبیق کردهاند «8» ؛ همچنین دستهای از مفسران، شهر ویرانی را که مرگ 100 ساله و حیات مجدد ارمیا یا عزیر نبی در آن رخ داده (نک: 259 بقره/ 2) همان بیتالمقدس ویران شده به دست بختنصر پنداشتهاند. «9»
آیه 167 اعراف/ 7 نیز از سوی برخی مفسران در مورد تسلط بختنصر بر یهودیان بیان شده است. «10» در این آیه از اعلام خداوند به یهودیان مبنی بر تسلط گروهی بر ایشان تا روز قیامت یاد شده است: «و اذ تَاذَّنَ رَبُّکَ لَیَبعَثَنَّ عَلَیهِم الی یَومِ القِیمَةِ مَن یَسومُهُم (1). الصحیح من سیره، ج 3، ص 47-/ 49؛ الفرقان، ج 15، ص 35
(2). التفسیرالکبیر، ج 7، ص 299؛ التحریر والتنویر، ج 13، ص 30؛ المیزان، ج 13، ص 38
(3). جامعالبیان، مج 1، ج 1، ص 696- 697؛ مجمعالبیان، ج 1، ص 360؛ زادالمسیر، ج 1، ص 116
(4). التفسیرالکبیر، ج 4، ص 11
(5). جامعالبیان، مج 1، ج 1، ص 697؛ المیزان، ج 1، ص 257- 258
(6). مجمع البیان، ج 1، ص 361؛ زادالمسیر، ج 1، ص 134
(7). التفسیر الکبیر، ج 4، ص 11
(8). مجمع البیان، ج 1، ص 361
(9). تفسیر قمی، ج 1، ص 113- 117؛ جامع البیان، مج 3، ج 3، ص 43-/ 48؛ الکامل، ج 1، ص 269- 270
(10). تفسیر قرطبی، ج 7، ص 197
سوءَ العَذابِ … » . دیگران با توجه به اینکه بختنصر نمیتوانسته تا قیامت بر آنها سلطه یابد، این آیه را بر امت حضرت محمد صلی الله علیه و آله تطبیق کردهاند. «1» و بالاخره آخرین مورد دشمنی برخی با جبرئیل در آیه 97 بقره/ 2 است که برخی روایات تفسری آن را بر بنیاسرائیل منطبق دانستهاند.
طبق این روایات، عداوت مذکور از نزول پیامهای عذاب و جنگ از سوی جبرئیل و همچنین بازداشتن دانیال از کشتن بختنصر در کودکی نشئت یافته است. «2»
افزون بر گزارشهای قرآنی، اطلاعات تاریخی بیپایهای نیز از برخی مفسران و مورخان نخستین درباره بختنصر نقل شده است. این گزارشها با داستانِ یافتن نوزادی در کنار بتی و نامیدن وی به بختنصر به معنای فرزند بت «نصّر» آغاز شده «3» . سپس چگونگی به قدرت رسیدن وی پس از دورهای فلاکت و بدبختی در جریان ملاقاتش با فردی یهودی یا پیامبری از بنیاسرائیل ذکر میشود. «4» در منابع ایرانیان قبل از اسلام نیز به حمله لُهراسپ، پادشاه کیانی به همراهی بخت نرسیه (نام فارسی شده بختنصر «5» ) به بیتالمقدس اشاره شده «6» که احتمالًا منشأ الهام مورخان اسلامی در معرفی بختنصر به عنوان مرزبان ممالک غربی لُهراسپ و کارگزار او در فتح اورشلیم بوده است. «7» گروهی نیز سعی در ارائه شجرهنامهای پارسی برای وی کردهاند «8» ، به هر حال در منابع تاریخی اسلامی بسیار اندک از وی به عنوان پادشاهی مستقل یاد شده است. «9»
2. حمله به اعراب: در آیات 11-/ 15 انبیاء/ 21 از مردمانی ستمگر یاد شده که خداوند محل سکونت آباد و پرناز و نعمتشان را درهم شکسته، آنان را از بیخ و بن (1). جامع البیان، مج 6، ج 9، ص 137- 138؛ تفسیر قرطبی، ج 7، ص 197
(2). تفسیر منسوب به امام عسکری علیه السلام، ص 448؛ الاحتجاج، ج 1، ص 93- 94؛ بحارالانوار، ج 39، ص 103
(3). لسان العرب، ج 14، ص 162، «نصر»
(4). تاریخ طبری، ج 1، ص 319- 320؛ روض الجنان، ج 12، ص 176؛ الکامل، ج 1، ص 261
(5). المعارف، ص 652؛ تجاربالامم، ج 1، ص 26
(6). کیانیان، ص 136- 137، 156
(7). تاریخ طبری، ج 1، ص 316؛ مروج الذهب، ج 1، ص 235؛ تجارب الامم، ج 1، ص 26
(8). تاریخ طبری، ج 1، ص 317؛ تاریخ سیستان، ص 34- 35؛ نزهةالقلوب، ص 91
(9). تاریخ سیستان، ص 34- 35؛ تاریخ طبری، ج 1، ص 317؛ نزهة القلوب، ص 104
بر میکند: «و کَم قَصَمنا مِن قَریَةٍ کانَت ظالِمَةً … حَتّی جَعَلنهُم حَصیدًا خمِدین» . برخی تفاسیر با اعتماد بر روایاتی از مفسران نخستین «حَصیدًا خمِدین» را به معنای قتل عام با شمشیر «1» و نه بر اثر نزول عذاب الهی «2» دانستهاند. این گروه، آیات مورد نظر را در مورد حمله بختنصر به «حضور» یا «حضوراء» در یمن به سبب قتل پیامبری به نام «شعیب بن ذی مهرم» تفسیر کردهاند. «3» اندکی نیز حضوراء را در حجاز از سوی شام بیان کردهاند. «4»
مورخان اسلامی نیز داستانهای بسیاری در این رابطه ارائه دادهاند «5» ، به هر حال ماجرای حمله بختنصر به حضوراء به احتمال زیاد از گزارش سفر ارمیا «6» مبنی بر حمله بختنصر به حاصور و قیدار در بادیه شرق فلسطین «7» اقتباس شده و تشابه اسمی حاصور به حضوراء سبب اشتباه راویان اسلامی بوده است «8» ؛ همچنین اشاره به واداشتن بختنصر توسط ارمیا برای حمله به حضوراء در برخی منابع اسلامی «9» و تشابه بسیار گزارش عهد عتیق با برخی عبارات اینگونه روایات، این فرضیه را قوت میبخشد، گذشته از این، دوری مکانی فراوان بابل از یمن احتمال وقوع چنین حملهای را تضعیف میکند. «10»
منابع
آثارالباقیه؛ الاحتجاج؛ اعلام القرآن؛ انوارالتنزیل و اسرار التأویل، بیضاوی؛ بابل تاریخ مصوّر؛ بحارالانوار؛ البدء و التاریخ؛ البدایة والنهایه؛ تاریخ ابن خلدون؛ تاریخ الامم و الملوک، طبری؛ تاریخ ایران باستان؛ تاریخ بابل از تأسیس سلطنت تا غلبه ایران؛ تاریخ تمدن (مشرق زمین گاهواره تمدن)، تاریخ جامع ادیان؛ تاریخ سیستان؛ تاریخ ملل قدیم آسیای غربی؛ تاریخ هرودت؛ تاریخ الیعقوبی؛ تجارب الامم؛ التعریف و الاعلام؛ تفسیر التحریر و التنویر؛ تفسیر عبد الرزاق؛ (1). تفسیر عبدالرزاق، ج 2، ص 383؛ جامعالبیان، مج 10، ج 17، ص 13؛ التبیان، ج 7، ص 235
(2). التبیان، ج 7، ص 235؛ مجمعالبیان، ج 7، ص 76
(3). کشف الاسرار، ج 6، ص 216؛ تفسیر قرطبی، ج 11، ص 182؛ فتحالقدیر، ج 3، ص 403- 404
(4). فتح الباری، ج 8، ص 331
(5). کتاب مقدس، ارمیا، 49: 27- 28
(6). تاریخ طبری، ج 1، ص 326- 327؛ معجم ما استعجم، ج 2، ص 90؛ الکامل، ج 1، ص 271- 272
(7). المفصل، ج 1، ص 350
(8). قاموس کتاب مقدس، ص 308؛ المفصل، ج 1، ص 351
(9). تفسیر قرطبی، ج 11، ص 182
(10). المفصل، ج 1، ص 352
تفسیرالقرآن العظیم، ابن کثیر؛ تفسیر القمی؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیر مجاهد؛ التفسیر المنسوب الی الامام العسکری علیه السلام؛ تفسیر من وحی القرآن؛ تفسیر نمونه؛ توراة الیهود؛ جامع البیان عن تأویل آی القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم؛ روضالجنان و روح الجنان؛ زادالمسیر فی علم التفسیر؛ الصحیح من سیرة النبی الاعظم صلی الله علیه و آله؛ علل الشرایع؛ فتح الباری شرح صحیح البخاری؛ فتح القدیر؛ الفرقان فی تفسیر القرآن؛ فرهنگ فارسی؛ فی ظلال القرآن؛ قاموس کتاب مقدس؛ الکامل فی التاریخ؛ کتاب مقدس؛ کشف الاسرار و عدةالابرار؛ کوروش کبیر (ذوالقرنین)؛ کیانیان؛ لسان العرب؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ مروج الذهب و معادن الجوهر؛ المعارف؛ معجم ما استعجم من اسماء البلاد و المواضع؛ المفصل فی تاریخ العرب قبلالاسلام؛ مقارنة الادیان الیهودیه؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ نبوخذ نصر الثانی؛ نخستین انسان و نخستین شهریار در تاریخ افسانهای ایرانیان؛ نزهة القلوب..
.. aciaduJ ؛acinatirB